arrest به انگلیسی

From Longman Dictionary

ar‧rest1 /əˈrest/ ●●● S3 W2 verb

اگر پلیس کسی را دستگیر کند، او را به ایستگاه پلیس می برند زیرا پلیس فکر می کند که او کار غیرقانونی انجام داده است

جلوگیری از اتفاق افتادن یا آهسته تر کردن آن

اگر چیزی شما را دستگیر کند یا توجه شما را جلب کند، متوجه آن می شوید زیرا جالب یا غیرعادی است

arrest2 ●●● S3 W2 noun

وقتی پلیس کسی را می برد و از او محافظت می کند زیرا ممکن است کار غیرقانونی انجام داده باشد

arrest

Example

He was arrested and charged with murder

The drug is used to arrest the spread of the disease

However, student demonstrations erupted at Bangkok’s Ramkhamhaeng University on Feb. 25, and 15 people were arrested for illegal assembly

The police later claimed that he had resisted arrest

The police made several arrests

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام