battery به انگلیسی

From Longman Dictionary

bat‧ter‧y /ˈbætəri/ ●●● S2 noun (plural batteries)

شیئی که منبع برق را برای چیزی مانند رادیو، ماشین یا اسباب بازی فراهم می کند

یک ردیف قفس کوچک که در آن جوجه ها نگهداری می شود تا مزرعه بتواند تعداد زیادی تخم مرغ تولید کند.

چندین تفنگ بزرگ با هم استفاده می شود

جرم زدن کسی

battery
battery

Example

He commands a battery of artillery

Out of ninety-nine people screened for the study, sixteen were diagnosed as caffeine dependent after undergoing a battery of evaluations

New products, including liquid crystal display televisions, long-life batteries and new materials offer promise for the future

The provision of batteries and responsibility for their condition must rest with the candidate

The batteries for the torches were recharged from the wind generator and the solar panels, as was the radio battery

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام