فـهرســت خدمــــات ≡

before به انگلیسی

From Longman Dictionary

be‧fore1 /bɪˈfɔː $ -ˈfɔːr/ ●●● S1 W1 conjunction

 earlier than a particular event or action

زودتر از یک رویداد یا اقدام خاص

so that something does not or cannot happen

به طوری که چیزی اتفاق نمی افتد یا نمی تواند اتفاق بیفتد

used to say that something happens after a period of time

می گفت که چیزی بعد از مدتی اتفاق می افتد

used to say that something must happen in order for something else to be possible

می گفت باید اتفاقی بیفتد تا چیز دیگری امکان پذیر باشد

used to warn someone that something bad will happen to them if they do not do something

به کسی هشدار می‌داد که اگر کاری انجام ندهد، اتفاق بدی برایش می‌افتد

used to emphasize that someone does not want to do something

برای تاکید بر اینکه کسی نمی‌خواهد کاری را انجام دهد استفاده می‌شود

before2 ●●● S1 W1 preposition

earlier than something or someone

زودتر از چیزی یا کسی

ahead of someone or something else in a list or order

جلوتر از شخص یا چیز دیگری در فهرست یا سفارش

used to say that something happens where it can be watched by people

معمولاً می‌گفتند جایی اتفاق می‌افتد که مردم بتوانند آن را تماشا کنند

used to say that someone or something comes to be judged or considered by a person or group of people

معمولاً می‌گفتند کسی یا چیزی توسط یک فرد یا گروهی از افراد مورد قضاوت یا بررسی قرار می‌گیرد.

used to say that one thing or person is considered more important than another

معمولاً می‌گفتند که یک چیز یا شخص مهم‌تر از دیگری تلقی می‌شود

in front of something or someone

در مقابل چیزی یا کسی

if one place is before another place on a road or journey, the first place is nearer to you than the second, so you will reach it first

اگر یک مکان قبل از مکان دیگری در یک جاده یا سفر باشد، مکان اول به شما نزدیک‌تر از مکان دوم است، بنابراین ابتدا به آن خواهید رسید.

if there is a job or situation before you, you will have to do the job or face the situation

اگر شغلی یا موقعیتی پیش روی شما باشد، باید آن کار را انجام دهید یا با موقعیت روبرو شوید

if a period of time is before you, it is about to start and you can do what you want during it

اگر یک دوره زمانی قبل از شما باشد، در شرف شروع است و می توانید در طول آن کاری را که می خواهید انجام دهید

before3 ●●● S1 W1 adverb

at an earlier time

در زمان قبلی

ahead of someone or something else

جلوتر از کسی یا چیز دیگری

Example

We don’t know how long it’ll be before I get the cast off my arm

There’s a lot to do before we can submit the proposal

No cookies before dinner, Andy

She gave a presentation before the board of directors

I had never seen such an ugly baby before

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat