begin به انگلیسی

From Longman Dictionary

be‧gin /bɪˈɡɪn/ ●●● S1 W1 verb (past tense began /-ˈɡæn/past participle begun /-ˈɡʌn/present participle beginning)

شروع کردن به انجام کاری

اگر چیزی شروع شود، یا شما چیزی را شروع کنید، از یک زمان خاص شروع به وقوع یا وجود می کند

اگر با کاری شروع کنید یا با انجام کاری شروع کنید، این اولین کاری است که انجام می دهید

اگر کتاب، فیلم یا کلمه ای با چیزی شروع شود، با یک رویداد یا حرف خاص شروع می شود

برای شروع صحبت کردن

Example

Once the children were quiet, the teacher began

Several new businesses began operating during the year and are already trading profitably

And when he begins that breathing, he automatically feels calm and in control

More and more people are beginning to do their shopping on-line

I held the stare until my eyes began to water

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام