bell به انگلیسی

From Longman Dictionary

bell /bel/ ●●● S2 W3 noun

قطعه ای از تجهیزات الکتریکی که صدای زنگ می دهد و به عنوان سیگنال یا برای جلب توجه دیگران استفاده می شود

یک شی فلزی توخالی مانند یک فنجان با یک تکه فلز در داخل آن آویزان است که هنگام حرکت یا تکان دادن آن صدای زنگ می دهد.

چیزی که به شکل زنگ است

bell

Example

lemon, a bell and a cherry

She was just about to make some coffee, when the front door bell rang

The guards and porters walked about, the bell was rung, the signal was given ad the train started off

When you hear the bell, stop writing

Add tomatoesbell pepper and spice mixture and cook 1 hour

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام