brush به انگلیسی
brush1 /brʌʃ/ ●●● S3 noun
an object that you use for cleaning, painting, making your hair tidy etc, made with a lot of hairs, bristles, or thin pieces of plastic, fastened to a handle
شیئی که برای تمیز کردن، رنگ آمیزی، مرتب کردن موهایتان و غیره استفاده می کنید، با تعداد زیادی مو، موها یا قطعات نازک پلاستیکی ساخته شده است که به یک دسته بسته شده است.
small bushes and trees that cover an area of land
بوته ها و درختان کوچکی که مساحتی از زمین را پوشانده اند
branches that have broken off bushes and trees
شاخه هایی که بوته ها و درختان را شکسته اند
a movement in which you brush something to remove dirt, make something smooth, tidy etc
حرکتی که در آن چیزی را مسواک می زنید تا کثیفی را پاک کنید، چیزی را صاف و مرتب کنید و غیره
a quick light touch, made by chance when two things or people pass each other
یک لمس سبک سریع، به طور تصادفی زمانی که دو چیز یا افراد از کنار هم رد می شوند
a time when you only just avoid an unpleasant situation or argument
زمانی که شما فقط از یک موقعیت یا بحث ناخوشایند اجتناب می کنید
brush2 ●●● S3 verb
to clean something or make something smooth and tidy using a brush
تمیز کردن چیزی یا صاف و مرتب کردن چیزی با استفاده از برس
to remove something with a brush or with your hand
برداشتن چیزی با قلم مو یا دست
to touch someone or something lightly when passing them
هنگام عبور از کنار کسی یا چیزی به آرامی لمس کردن
to put a liquid onto something using a brush
قرار دادن مایع روی چیزی با استفاده از برس
His first brush with the law came when he was 16
Suddenly a barrier of logs and brush blocked his path
He cut brush and cleared fields of heavy stones
Ella brushed the crumbs off her jacket
Brush the pastry with milk