burst به انگلیسی

From Longman Dictionary

burst1 /bɜːst $ bɜːrst/ ●●○ W3 verb (past tense and past participle burst)

اگر چیزی بترکد، یا اگر آن را ترکد کنید، ناگهان و به شدت از هم جدا می‌شود و محتویات آن بیرون می‌آید.

حرکت ناگهانی یا سریع به جایی، به ویژه به داخل یا خارج شدن از یک مکان

burst2 ●○○ noun

عمل ترکیدن چیزی یا جایی که ترکیده است

تلاش ناگهانی کوتاه مدت یا افزایش فعالیت

صدای کوتاه ناگهانی و معمولا بلند

یک احساس یا هیجان ناگهانی قوی

Example

The Concorde disaster was caused by a tyre bursting

Some days it felt like my head would burst

Their fantastically long tails danced behind like bridal trains and burst into colour when they caught the sun’s final rays

There was a burst of incomprehensible laughter

They scored 14 points in a five-minute burst

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام