فـهرســت خدمــــات ≡

calm به انگلیسی

From Longman Dictionary

calm1 /kɑːm $ kɑːm, kɑːlm/ ●●● S3 W3 adjective (comparative calmer, superlative calmest)

آرام و ساکت، عصبانی، عصبی یا ناراحت نیست

اگر مکان، دوره زمانی یا موقعیتی آرام باشد، فعالیت، مشکل و غیره کمتر از گاهی اوقات یا نسبت به اخیراً وجود دارد.

دریا، دریاچه و غیره که آرام است صاف است یا فقط امواج ملایم دارد

calm2 ●●○ noun [singular, uncountable]

موقعیت یا زمانی که ساکت و آرام است

calm3 ●●○ (also calm down) verb [intransitive, transitive]

ساکت شدن و آرام شدن بعد از عصبانیت، هیجان زده شدن، عصبی شدن یا ناراحتی شما، یا اینکه کسی را ساکت و آرام کنید

اگر یک موقعیت آرام شود، مقابله با آن آسان تر می شود زیرا مشکلات کمتری وجود دارد و مثل قبل شلوغ نیست.

Example

His eyes, which, moments earlier, had been filled with fear and horror, were now clear, almost calm

Even when Peter began, the sky was pale, the winds were calm, and the air was temperate

It was a calm, clear, beautiful day

The Prime Minister visited the centre of the rioting and called for calm

He calmed down but continued to shiver with anticipation as I slipped on my shoes

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat