clean به انگلیسی
From Longman Dictionary
clean1 /kliːn/ ●●● S2 W2 adjective (comparative cleaner, superlative cleanest)
without any dirt, marks etc
بدون هیچ گونه آلودگی، علامت و غیره
having a clean appearance and habits
داشتن ظاهر و عادات تمیز
containing or producing nothing that is dirty or harmful
حاوی یا تولید چیزی که کثیف یا مضر باشد
done in a fair or legal way
به صورت عادلانه یا قانونی انجام شود
showing that you have followed the rules
نشان می دهد که قوانین را رعایت کرده اید
not hiding any weapons or illegal drugs
هیچ سلاح یا مواد مخدر غیرقانونی را پنهان نمی کند
no longer taking illegal drugs
دیگر داروهای غیرقانونی مصرف نکنید
talk, jokes, behaviour etc that are clean are not offensive or about sex
صحبت ها، شوخی ها، رفتارها و غیره که تمیز هستند توهین آمیز یا در مورد رابطه جنسی نیستند
a piece of paper that is clean has not yet been used
یک تکه کاغذ که تمیز باشد هنوز استفاده نشده است
having a smooth or regular edge or surface
داشتن لبه یا سطح صاف یا منظم
having a fresh pleasant taste
داشتن طعم دلپذیر تازه
a clean movement in sport is skilful and exact
یک حرکت پاک در ورزش ماهرانه و دقیق است
clean2 ●●● S1 W3 verb
to remove dirt from something by rubbing or washing
پاک کردن کثیفی از چیزی با مالش یا شستن
to clean a building or other people’s houses as your job
برای تمیز کردن یک ساختمان یا خانه های دیگران به عنوان شغل شما
to remove the inside parts of an animal or bird before cooking it
برای جدا کردن قسمت های داخلی حیوان یا پرنده قبل از پختن آن
clean3 adverb
used to emphasize the fact that an action or movement is complete and thorough
برای تأکید بر این واقعیت که یک عمل یا حرکت کامل و کامل است استفاده می شود
clean4 noun [singular]
a process in which you clean something
فرآیندی که در آن چیزی را تمیز می کنید
Example
Everyone wants a clean and honest election
Our hotel room was lovely and clean
Simply place the whole cleaned fish in a greased pan
I clean forgot to put them in
Her husband does most of the cleaning