coach به انگلیسی

From Longman Dictionary

coach1 /kəʊtʃ $ koʊtʃ/ ●●● S3 W2 noun

کسی که یک فرد یا تیم را در یک ورزش آموزش می دهد

کسی که در یک موضوع خاص به کسی درس خصوصی می دهد، مخصوصاً برای اینکه بتواند امتحان بدهد

یک اتوبوس با صندلی های راحت که برای سفرهای طولانی استفاده می شود

یکی از قسمت های قطار که مسافران در آن می نشینند

کالسکه بزرگی که توسط اسب ها کشیده می شد و در گذشته برای حمل مسافر استفاده می شد

ارزان ترین نوع صندلی در هواپیما یا قطار

coach2 ●●○ verb [transitive]

برای آموزش مهارت های مورد نیاز یک فرد یا تیم برای یک ورزش

برای دادن درس خصوصی به کسی در یک موضوع خاص، به خصوص برای اینکه بتواند یک آزمون مهم را پشت سر بگذارد

برای کمک به کسی برای آماده کردن آنچه باید در یک موقعیت خاص بگوید یا انجام دهد – برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود

Example

She knows almost no one in the Bay Area except her teammates and coaches

Many businesspeople have begun flying coach to save money

If he was careful she might even allow him to travel back with her on the coach

He seems to enjoy coaching children

When I played pro ball, I’d volunteer and coach in the off-season

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام