cost به انگلیسی

From Longman Dictionary

cost1 /kɒst $ kɒːst/ ●●● S1 W1 noun

مقدار پولی که باید برای خرید، انجام یا تولید چیزی بپردازید

چیزی که برای رسیدن به چیزی از دست می دهید، می بخشید، آسیب می بینید و غیره

قیمتی که کسی برای چیزی که قرار است بفروشد می پردازد

cost2 ●●● S1 W2 verb

قیمت خاصی داشته باشد

برای محاسبه قیمت کل چیزی یا تصمیم گیری برای اینکه قیمت یک چیزی چقدر باید باشد

Example

This doesn’t include the cost of repairing the damage

His uncles a car dealer and let him buy the car at cost

Many old people have to live in poverty because of the steady rise in the cost of living

His proposals could cost the taxpayer around £8 billion a year

Look at Frank’s new Mercedes – it must have cost a fortune

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام