crack به انگلیسی

From Longman Dictionary

crack1 /kræk/ ●●● S2 W2 verb

to break or to make something break, either so that it gets lines on its surface, or so that it breaks into pieces

شکستن یا شکستن چیزی، یا به طوری که روی سطحش خط می شود، یا طوری که تکه تکه می شود

برای ایجاد صدای بلند سریع مانند صدای شکستن چیزی، یا وادار کردن چیزی به این کار

ضربه محکم به کسی یا چیزی

نمی توانید به انجام کاری ادامه دهید زیرا فشار زیادی وجود دارد و قدرت ذهنی برای ادامه دادن ندارید

اگر صدای شما ترک بخورد، به نظر می رسد متفاوت به نظر می رسد زیرا شما احساسات قوی را احساس می کنید

برای یافتن پاسخ یک مشکل یا مدیریت چیزی که درک آن دشوار است

برای جلوگیری از موفقیت یک فرد

گاوصندوق را به صورت غیرقانونی باز کند تا اشیاء داخل آن را بدزدد

crack2 ●●● S3 noun

فضای بسیار باریکی بین دو چیز یا دو قسمت از چیزی

یک خط نازک روی سطح چیزی وقتی که شکسته است اما در واقع از هم جدا نشده است

ضعف یا نقص در یک ایده، سیستم یا سازمان

صدای بلند ناگهانی مثل صدای شکستن چوب

یک شوخی هوشمندانه یا اظهار نظر بی ادبانه

تلاش برای انجام کاری

یک داروی غیرقانونی که برخی افراد برای لذت مصرف می کنند

فضای بین باسن کسی

The international banking system began to crack

He slipped and cracked his head on the steps

But forgive him if his voice cracks or he stumbles over a word

Cracks began to appear in the facade of their perfect family

Thus mild steel structures, for instance, can generally put up with cracks at least a metre long without breaking

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام