diagram به انگلیسی

From Longman Dictionary

di‧a‧gram1 /ˈdaɪəɡræm/ ●●○ S3 noun

یک طراحی ساده یا طرحی که دقیقاً نشان می دهد چیزی کجاست، چیزی شبیه به چه چیزی است، یا چگونه کار می کند

diagram2 verb (diagrammed, diagramming)

برای نشان دادن یا نشان دادن چیزی در یک نمودار

Example

New little clavichord in his study, seventeenth century, and over his desk his charts and diagrams

The point may be illustrated in a reaction function diagram

If you think instead of a Venn diagram metric, then you will understand that not all metrics permit averages

Ms. Johnson spent four hours measuring and diagramming every room in the 80-year-old house

With a child who is strong visually, you could diagram the process for her

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام