dog به انگلیسی

From Longman Dictionary

dog1 /dɒɡ $ dɒːɡ/ ●●● S1 W1 noun [countable]

common animal with four legsfur, and a tailDogs are kept as pets or trained to guard places, find drugs etc

یک حیوان معمولی با چهار پا، خز و دم. سگ ها به عنوان حیوان خانگی نگهداری می شوند یا برای نگهبانی از مکان ها، یافتن مواد مخدر و غیره آموزش دیده اند

یک کلمه توهین آمیز به معنای زن غیرجذاب

یک کلمه توهین آمیز برای یک مرد ناخوشایند یا نادرست

چیزی که کیفیتش خیلی پایینه

dog2 ●○○ verb (dogged, dogging) [transitive]

اگر مشکل یا بدشانسی شما را درگیر کند، برای مدت طولانی مشکل ایجاد می کند

dog
dog

Example

It was a dog of a movie

Most of the women he goes out with are dogs

the family dog

All these advances have been real, even when dogged by the ills of which I told you

Plans for the new campus have been dogged by controversy from the start

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام