face به انگلیسی

From Longman Dictionary

face1 /feɪs/ ●●● S1 W1 noun [countable]

قسمت جلویی سر، جایی که چشم ها، بینی و دهان شما قرار دارند

بیان در صورت کسی

یک شخص

صورت یک کوه، صخره و غیره یک سطح یا کناره عمودی شیب دار است

قسمت جلوی ساعت یا ساعت، جایی که اعداد و عقربه ها قرار دارند

بخشی از معدن که زغال سنگ، سنگ و غیره از آن بریده می شود

یکی از سطوح بیرونی یک شی یا ساختمان

بخشی از راکت یا چوب و غیره که برای ضربه زدن به توپ استفاده می کنید

face2 ●●● S1W1 verb [transitive]

اگر با شرایط سختی روبرو هستید یا با موقعیت سختی روبرو می شوید، روی شما تاثیر می گذارد و باید با آن مقابله کنید.

بپذیرید که یک موقعیت یا مشکل وجود دارد، حتی اگر ترجیح می دهید آن را نادیده بگیرید

صحبت کردن یا معامله با کسی، زمانی که این برای شما ناخوشایند یا دشوار است

روبروی کسی یا چیزی بودن، یا به سمتی خاص نگاه کردن یا اشاره کردن

برای بازی در برابر حریف یا تیم در یک بازی یا مسابقه

Example

There were many unsuccessful attempts to climb the North Face of Mount Everest

One of the victims had scratches all over his face

Courtney’s apartment faces the harbour

Caught in a green translucent wave were two tiny sea-horses facing in opposite directions, one frolicking, the other melancholy

This report highlights some of the problems faced by learners of English

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام