familiar به انگلیسی

From Longman Dictionary

fa‧mil‧i‧ar1 /fəˈmɪliə $ -ər/ ●●○ S3 W2 adjective

کسی یا چیزی که آشناست برای شما شناخته شده است و به راحتی قابل تشخیص است

با کسی صحبت کنید که انگار او را خوب می‌شناسید، هرچند نمی‌شناسید

غیر رسمی و دوستانه در گفتار، نوشتن و غیره

familiar2 noun

گربه یا حیوان دیگری که با یک جادوگر زندگی می کند و قدرت جادویی دارد

Example

She was singing along to a tune on the radio that sounded vaguely familiar

It’s nice to see a familiar face – I was afraid I wouldn’t know anyone here

Robbie got that familiar goofy expression on his face as I told him the story

That morning she heard an old familiar voice on the kitchen radio

Virtually every adult man, and a few older women, possess familiars

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام