father به انگلیسی

From Longman Dictionary

fa‧ther1 /ˈfɑːðə $ -ər/ ●●● S1 W1 noun [countable]

یک پدر و مادر مرد

Father

یک کشیش، به ویژه در کلیسای کاتولیک رومی

روشی برای صحبت کردن با خدا یا صحبت کردن در مورد او که در دین مسیحیت استفاده می شود

Example

Larry Blake, a father of three children, was shot dead outside his home last night

Pianto has been working with his father for 21 years

Now that my father is dead, I must be old Mr Scott, Adam wanted to tell him

Agnes, do not fight your father over this money

I have sinned, Father

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام