fault به انگلیسی

From Longman Dictionary

fault1 /fɔːlt $ fɒːlt/ ●●● S2 W3 noun [countable]

اگر اتفاق بدی که افتاده تقصیر شماست، باید بخاطر آن سرزنش شوید، زیرا اشتباه کرده اید یا کاری را انجام نداده اید.

چیزی که با یک ماشین، سیستم، طراحی و غیره اشتباه است، که مانع از عملکرد صحیح آن می شود

چیزی که با چیزی اشتباه است، که می تواند بهبود یابد

اشتباه در نحوه ساخته شدن چیزی که ظاهر آن را خراب می کند

بخش بد یا ضعیف شخصیت کسی

یک شکاف بزرگ در سنگ هایی که سطح زمین را تشکیل می دهند

اشتباهی که وقتی بازیکنی در حال سرویس دادن به توپ در تنیس رخ می دهد

fault2 verb [transitive]

انتقاد از کسی یا چیزی به خاطر یک اشتباه

Example

In particular this would support litigation which is not the fault of the parties to it, yet involves them in cost

For all his faults, he was a good father

The San Andreas fault runs right through the middle of this valley

Who could fault him for doing what had to be done to protect the lives of potential presidents

The sedimentary rocks, with their coal seams, have been folded and faulted

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام