field به انگلیسی

From Longman Dictionary

field1 /fiːld/ ●●● S1 W1 noun [countable]

an area of land in the country, especially one where crops are grown or animals feed on grass

منطقه ای از زمین در کشور، به ویژه زمینی که در آن محصولات کشت می شود یا حیوانات از علف تغذیه می کنند

موضوعی که افراد مطالعه می کنند یا حوزه فعالیتی که به عنوان بخشی از کار خود درگیر آن هستند

منطقه ای از زمین که در آن ورزش انجام می شود

کار یا مطالعه ای که در میدان انجام می شود در دنیای واقعی به جای کلاس یا آزمایشگاه انجام می شود

همه افراد، شرکت ها، محصولات و غیره که با یکدیگر رقابت می کنند

همه اسب ها یا دوندگان در یک مسابقه

در یک سند کامپیوتری، مقدار فضایی که برای نوع خاصی از اطلاعات در دسترس است

field2 ●○○ verb [transitive]

اگر یک تیم، یک ارتش و غیره را وارد میدان کنید، آنها نماینده شما هستند یا برای شما در یک رقابت، انتخابات یا جنگ می جنگند

برای پاسخ دادن به سؤالات، تماس های تلفنی و غیره، به ویژه زمانی که تعداد آنها زیاد است یا سؤالات دشوار است

اگر توپ را در بازی کریکت یا بیسبال به میدان می‌برید، پس از ضربه زدن، آن را متوقف می‌کنید

Example

Meanwhile thy various subcommittees reported on public expenditure in their fields

Some open spaces north of the city will be made into sports fields for leisure activities

Men may work periodically as day laborers on others’ fields, as carpenters, or masons

He unlatched his web again and swam about the cockpitfielding flotsam

His instinct was aggressive in all respects, especially in the fielding

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام