find به انگلیسی

From Longman Dictionary

find1 /faɪnd/ ●●● S1 W1 verb (past tense and past participle found /faʊnd/) 

برای کشف، دیدن یا به دست آوردن چیزی که در جستجوی آن بوده اید

کشف اتفاقی چیزی، مخصوصاً چیز مفید یا جالب

کشف اینکه کسی یا چیزی در شرایط خاصی قرار دارد یا زمانی که او را می بینید یا لمس می کنید کار خاصی را انجام می دهد

قرار گرفتن در یک وضعیت خاص یا انجام یک کار خاص، یا درک اینکه این اتفاق می افتد، به خصوص زمانی که انتظار یا قصد آن را نداشتید

کشف یا یادگیری چیزی با مطالعه، آزمایش، جمع و غیره

داشتن یک احساس یا نظر خاص، یا داشتن یک احساس یا نظر خاص در مورد کسی یا چیزی

داشتن تجربه کشف اینکه چیزی اتفاق می افتد یا حقیقت دارد

موفق شدن در بدست آوردن مقدار کافی از چیزی، به ویژه پول، زمان یا انرژی، برای انجام کاری

برای تصمیم گیری رسمی در دادگاه حقوقی

find2 ●○○ noun [countable]

چیزی که کسی پیدا می کند، به ویژه با حفاری یا جستجو در زیر آب

Example

Did you manage to find the house without too much trouble

Your goal is to understand these natural tendencies and use your understanding to help her find better ways to cope

I really need to find a better job

They reported the find Wednesday in Nature magazine

New finds and new technologies have brought more gold into the market

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام