floor به انگلیسی

From Longman Dictionary

floor1 /flɔː $ flɔːr/ ●●● S1 W1 noun [countable]

سطح صافی که در داخل ساختمان روی آن می ایستید

بخشی از ماشین که کف داخلی آن را تشکیل می دهد

یکی از سطوح ساختمان

زمین در کف اقیانوس، جنگل و غیره

منطقه ای در اتاقی که مردم می توانند در آن برقصند

یک منطقه بزرگ در یک ساختمان که در آن افراد زیادی کار خود را انجام می دهند

floor2 verb [transitive]

غافلگیر کردن یا شوکه کردن کسی به حدی که نمی داند چه بگوید یا چه بکند

آنقدر ضربه زدن به کسی که زمین بخورد

تا یک ماشین با بیشترین سرعت ممکن حرکت کند

Example

They only dragged her more roughly, so that her knees scraped along the rough cement floor

Cody spilled his milk on the kitchen floor

The blaze destroyed most of the second floor of the three-story structure, which never reopened

He was an administrator, not an astronomer, and that question had always floored him

She floored the Audi and took off

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام