fog به انگلیسی

From Longman Dictionary

fog1 /fɒɡ $ fɑːɡ, fɒːɡ/ ●●● S3 W3 noun

هوای مه آلود در نزدیکی زمین که دیدن آن دشوار است

حالتی که در آن احساس سردرگمی می کنید و نمی توانید به وضوح فکر کنید

fog2 verb (foggedfogging)

اگر چیزی از مه شیشه ای ساخته شده باشد یا مه شود، با قطرات کوچک آب پوشیده می شود که دیدن آن را دشوار می کند.

تا چیزی کمتر روشن شود

Example

The fog has almost cleared – our plane will be able to take off soon

We left Shimoda as soon as the fog lifted, and attempted to sail on to Tokyo Bay

Dense fog is making driving conditions difficult on many roads

Watch out for patches of fog in low-lying areas

My glasses fogged up as soon as I stepped outside

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام