فـهرســت خدمــــات ≡

fork به انگلیسی

From Longman Dictionary

fork1 /fɔːk $ fɔːrk/ ●●● S3 noun [countable]

tool you use for picking up and eating food, with a handle and three or four points

وسیله ای که برای چیدن و خوردن غذا استفاده می کنید، با دسته و سه یا چهار نقطه

ابزار باغبانی که برای حفاری استفاده می شود، با دسته و سه یا چهار نقطه

جایی که جاده، رودخانه یا درخت به دو قسمت یا یکی از قسمت هایی که به آن تقسیم می شود، تقسیم می شود.

یکی از دو میله فلزی که چرخ جلوی دوچرخه یا موتورسیکلت بین آنها ثابت است

fork2 verb

اگر یک جاده، رودخانه و غیره دوشاخه شود، به دو قسمت تقسیم می شود

با استفاده از چنگال غذا را در دهان یا در بشقاب قرار دهید

برای ریختن کود در خاک یا جابجایی خاک با استفاده از یک چنگال بزرگ باغچه

fork knife spoon

Example

Turn left at the fork in the road

 My friend puts down her fork and looks me in the eye

Lift ginger with a fork on to the sugar and turn, coating well

I crossed a railroad overpass and reached a bunch of shacks where two highways forked off, both for Denver

The tail is deeply forked and ends in fine points

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat