grind به انگلیسی

From Longman Dictionary

grind1 /ɡraɪnd/ ●○○ verb (past tense and past participle ground /ɡraʊnd/)

برای شکستن چیزی مانند ذرت یا دانه های قهوه به قطعات کوچک یا پودر، چه در دستگاه یا بین دو سطح سخت

برای برش دادن مواد غذایی، به خصوص گوشت خام، با قرار دادن آن در دستگاه به قطعات بسیار کوچک

با مالیدن آن بر روی سطح سخت یا با استفاده از ماشین، چیزی صاف یا تیز درست کنید

فشار دادن چیزی بر روی سطح و مالیدن آن با یک حرکت پیچشی قوی

فشار دادن به چیزی

grind2 noun

کاری که کار سخت و از نظر جسمی یا روحی خسته کننده است

دانش آموزی که جز درس خواندن هیچ کاری نمی کند

Example

These huge stones were once used for grinding wheat into flour

bit more than a year since his election, Netanyahu has succeeded in grinding the peace process to a halt

ground my teeth as I watched her crawl back into the machinery

The relentless grind of hard labour and ill-health had taken its toll on Booth

Work feels like such a grind lately

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام