holiday به انگلیسی

From Longman Dictionary

hol‧i‧day1 /ˈhɒlədi, -deɪ $ ˈhɑːlədeɪ/ ●●● S1 W2 noun

a time of rest from work, school etc

زمان استراحت از محل کار، مدرسه و غیره

دوره زمانی که برای تفریح به مکان دیگری سفر می کنید

روزی که توسط قانون تعیین شده است که در آن مردم مجبور نیستند به سر کار یا مدرسه بروند

holiday2 verb [intransitive]

برای گذراندن تعطیلات خود در یک مکان – به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود

Example

The holiday is also celebrated with small gifts for children and the distribution of meat to the needy

This shop is closed on Sundays and public holidays

Work has been so hectic – I really need a holiday

Instead she made do with a holiday in Cornwall with the kids

If you are holidaying in Brittany this summer look for one in any local Maison de la Presse or Supermarché

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام