install به انگلیسی

From Longman Dictionary

install /ɪnˈstɔːl $ -ˈstɒːl/ ●●○ W3 verb

یک وسیله را در جایی قرار داده و به هم وصل کنید تا آماده استفاده شود

برای افزودن نرم افزار جدید به کامپیوتر به طوری که آماده استفاده باشد

قرار دادن کسی در یک کار یا موقعیت مهم، به ویژه با یک مراسم

Example

The company is installing a new computer system

Crime has dropped since the video cameras were installed in the town centre

Lights were installed under the upper cabinets to illuminate the counter tops

Theyve installed the new computer network at last

Weve installed new anti-virus software

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام