irregular به انگلیسی

From Longman Dictionary

ir‧reg‧u‧lar1 /ɪˈreɡjələ $ -ər/ ●○○ adjective

داشتن شکل، سطح، طرح و غیره که یکنواخت، صاف یا متعادل نیست

در مواقعی اتفاق نمی افتد که در فاصله مساوی از یکدیگر قرار دارند

در زمان عادی برای انجام کاری اتفاق نمی افتد یا انجام نمی شود

اطاعت نکردن از قوانین معمولاً پذیرفته شده قانونی یا اخلاقی

irregular2 noun

سربازی که عضو رسمی ارتش یک کشور نیست

Example

When we first entered the farm country, the beepssparse and irregularjolted me

For many seasonal workers, the biggest drawback can be the irregular hours and erratic schedules

And the verse is accordingly irregular and gnarled and yet sappy, far more like growing timber than like steel rails

They were and they must remain irregulars, to be disowned at need

The forces the government has are half-trained new soldiers and irregulars, including ex-rebels and ex-bandits

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام