item به انگلیسی

From Longman Dictionary

i‧tem /ˈaɪtəm/ ●●● S3 W2 AWL noun

یک چیز، به خصوص یک چیز در فهرست، گروه یا مجموعه ای از چیزها

یک خبر واحد، معمولاً کوتاه، در روزنامه یا مجله یا تلویزیون

Example

The museum has over 5,000 items of historical interest

Bring any old household items for the sale

The main item of jewellery worn by men, other than a watch, is cuff links

We moved on to the next item on the agenda

In some cases, lots are made up of hundreds or even thousands of copies of the same item

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام