job به انگلیسی

From Longman Dictionary

job /dʒɒb $ dʒɑːb/ ●●● S1 W1 AWL noun

the regular paid work that you do for an employer

کار معمولی با حقوقی که برای یک کارفرما انجام می دهید

something that you are responsible for doing

کاری که شما مسئول انجام آن هستید

a particular thing you have to do, considered as work

کار خاصی که باید انجام دهید، به عنوان کار در نظر گرفته می‌شود

an action done by a computer

اقدامی که توسط رایانه انجام شده است

crime in which money is stolen from a bank, company etc

جرمی که در آن پول از یک بانک، شرکت و غیره به سرقت رفته است

used to say that something is of a particular type

معمولاً می‌گفتند که چیزی از نوع خاصی است

Example

Ted got a job as a bartender

My first job was in a record store

Most military jobs are essentially desk-bound and technicalclerical, or managerial in nature

She has a well-paid job in the tax department

There are groups of employees with specific job specialties, such as cashiersstock clerks, and meat-cutters

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام