king به انگلیسی

From Longman Dictionary

king /kɪŋ/ ●●● noun

مردی که بر کشوری حکومت می کند زیرا از خانواده سلطنتی است

اگر مثل یک پادشاه زندگی می کنید، احساس می کنید یک پادشاه و غیره هستید، بسیار موفق، شاد، ثروتمند و غیره هستید

Example

On 2 December Henry VI was crowned king

The Prince would be crowned King in boxing’s capital city

The newly crowned King decided something had finally to be done about the drainage problems of Teske

Within a few weeks they had put Pedro to flight and Henry was crowned king

Even the supermarket kings were nervous about the recession

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام