lead به انگلیسی
lead1 /liːd/ ●●● S1 W1 verb (past tense and past participle led /led/)
to take someone somewhere by going in front of them while they follow, or by pulling them gently
کسی را به جایی ببرند با رفتن جلوی او در حالی که او را دنبال می کنند، یا با کشیدن او به آرامی
to go in front of a line of people or vehicles
رفتن جلوی صف افراد یا وسایل نقلیه
to be in charge of an organization, country, or team, or a group of people who are trying to do something
مسئول یک سازمان، کشور یا تیم یا گروهی از افرادی که در تلاش برای انجام کاری هستند
to cause something to happen or cause someone to do something
باعث شدن چیزی یا وادار کردن کسی به انجام کاری
to make someone believe something, especially something that is not true
وادار کردن کسی چیزی را باور کند، به خصوص چیزی که درست نیست
to influence someone to make them do something that is wrong
تحت تاثیر قرار دادن کسی که او را مجبور به انجام کاری نادرست کند
to be more successful than other people, companies, or countries in a particular activity
موفق تر از سایر افراد، شرکت ها یا کشورها در یک فعالیت خاص باشید
to be winning a game, competition etc
برنده شدن در یک بازی، مسابقه و غیره
used to say where a path, wire etc goes or what place is on the other side of a door
می گفت که یک مسیر، سیم و غیره کجا می رود یا چه مکانی آن طرف در است
if you lead a particular kind of life, that is what your life is like
اگر نوع خاصی از زندگی دارید، زندگی شما اینگونه است
to control the way a discussion, conversation etc develops
برای کنترل نحوه توسعه یک بحث، گفتگو و غیره
to play a particular card as your first card in one part of a card game
برای بازی یک کارت خاص به عنوان اولین کارت خود در بخشی از یک بازی ورق
lead2 ●●○ S3 W2 noun
the amount or distance by which one competitor is ahead of another
مقدار یا فاصله ای که یک رقیب از رقیب دیگر جلوتر است
if someone follows someone else’s lead, they do the same as the other person has done
اگر کسی از دیگران پیروی کند، همان کاری را انجام می دهد که شخص دیگر انجام داده است
a piece of information that may help you to solve a crime or mystery
اطلاعاتی که ممکن است به شما در حل یک جنایت یا معما کمک کند
the main acting part in a play, film etc, or the main actor
نقش اصلی بازیگری در یک نمایشنامه، فیلم و غیره یا بازیگر اصلی
a piece of rope, leather, or chain for holding or controlling a dog
یک تکه طناب، چرم یا زنجیر برای نگه داشتن یا کنترل سگ
a wire used to connect a piece of electrical equipment to the power supply
سیمی که برای اتصال یک قطعه تجهیزات الکتریکی به منبع تغذیه استفاده می شود
lead3 /led/ noun
a soft heavy grey metal that melts easily and is poisonous, used on roofs, or in the past for water pipes. It is a chemical element: symbol Pb
یک فلز خاکستری سنگین نرم که به راحتی ذوب می شود و سمی است و در پشت بام ها یا در گذشته برای لوله های آب استفاده می شد. این یک عنصر شیمیایی است: نماد Pb
the central part of a pencil that makes the marks when you write
قسمت مرکزی یک مداد که هنگام نوشتن علامت ها را ایجاد می کند
A nurse took her arm and led her to a chair
They are leading a campaign to warn teenagers about the dangers of drug abuse
With two minutes to play, the Lakers are still leading
The Government should give industry a lead in tackling racism
Two-goal Dave Mitchell fired Swindon into an early lead