leave به انگلیسی

From Longman Dictionary

leave1 /liːv/ ●●● S1 W1 verb (past tense and past participle left /left/)

to go away from a place or a person

دور شدن از یک مکان یا شخصی

 if you leave your job, home, school etc, you permanently stop doing that job, living at home etc

اگر شغل، خانه، مدرسه و غیره خود را ترک کنید، برای همیشه انجام آن کار، زندگی در خانه و غیره را متوقف می کنید

 to make or allow something or someone to stay in a place when you go away

ساختن یا اجازه دادن به چیزی یا شخصی برای ماندن در مکانی هنگام رفتن شما

to let something remain in a particular state, position, or condition leave something on/off/out etc

اجازه دادن به چیزی که در یک حالت، موقعیت یا شرایط خاص باقی بماند و چیزی را روشن/خاموش/خاموش کند و غیره

if an event, accidentillness etc leaves you in a particular condition, you are in that condition because of it

اگر یک رویداد، تصادف، بیماری و غیره شما را در یک وضعیت خاص قرار دهد، به دلیل آن در آن وضعیت هستید.

to deliver a message, note, package etc for someone or put it somewhere so that they will get it later

برای ارسال پیام، یادداشت، بسته و غیره برای کسی یا قرار دادن آن در جایی تا بعداً آن را دریافت کند

to not do something or to do it later than you intended

کاری را انجام ندهید یا دیرتر از آنچه در نظر دارید انجام دهید

to let someone else decide something or be responsible for something

اجازه دادن به دیگری برای تصمیم گیری یا مسئولیت پذیری برای چیزی

to stop living with or having a relationship with your husband, partner etc

برای متوقف کردن زندگی یا داشتن رابطه با شوهر، شریک زندگی و غیره

to arrange for someone to receive your money, property etc after you die

ترتیب دادن به افرادی که پول، اموال و غیره شما را پس از مرگ دریافت کنند

to make a mark that remains afterwards

برای ایجاد علامتی که پس از آن باقی می ماند

if you leave food or drink that you have been given, you do not eat or drink it

اگر غذا یا نوشیدنی را که به شما داده شده است ترک کنید، آن را نمی‌خورید و نمی‌نوشید

in a sum, to have a particular amount remaining

در مجموع، مقدار خاصی باقی مانده است

leave2 ●●○ S3 W3 noun

time that you are allowed to spend away from your work, especially in the armed forces

زمانی که اجازه دارید به دور از کارتان بگذرانید، به خصوص در نیروهای مسلح

permission to do something

اجازه انجام کاری

Example

Church officials are concerned about all the people who have left

Brian’s parents talked him out of leaving college

He offered me four grand, all he had left from the game, and I took it

It leaves less to the discretion of the court and has decided on a maximum sentence of just five years

Cut the fillets into serving pieces but leave steaks whole

They’re giving me five days’ leave

I had come on leave first, so I was first to return

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام