life به انگلیسی

From Longman Dictionary

life /laɪf/ ●●● S1 W1 noun (plural lives /laɪvz/)

the period of time when someone is alive

مدت زمانی که کسی زنده است

حالت زنده بودن

شیوه زندگی خود و آنچه در طول آن انجام می دهید و تجربه می کنید

تجارب، فعالیت‌ها و شیوه‌های زندگی که برای حضور در یک شغل، موقعیت، جامعه و غیره خاص است

زمانی از زندگی که در حال انجام یک کار خاص هستید، در موقعیت خاصی قرار دارید و غیره

وجود انسان، به عنوان انواع تجربیات و فعالیت ها در نظر گرفته می شود

دوره زمانی که در طی آن چیزی اتفاق می افتد یا وجود دارد

دوره زمانی که در طی آن چیزی هنوز به اندازه کافی برای استفاده خوب است

کیفیت زنده بودن که مردم، حیوانات، گیاهان و غیره دارند و اشیا و چیزهای مرده ندارند

یک شانس در یک بازی، به ویژه یک بازی رایانه ای، که در آن می توانید شکست بخورید یا کار اشتباهی انجام دهید و همچنان می توانید به بازی ادامه دهید.

فعالیت یا حرکت

کیفیت جالب یا هیجان انگیز بودن

مجازات زندانی شدن تا آخر عمر

هنگامی که چیزی را که به آن نگاه می کنید، به خصوص یک شخص یا حیوان، نقاشی می کنید، ترسیم می کنید

داستان زندگی یک نفر

Example

Every opportunity to maximise the differences between school and college life was seized

An 18-year-old San Jose man clung to life late Wednesday after being shot in the head during a robbery

The look of her will bother me all my life

Nevertheless it stirred 28,000 ordinary people to write to Lambeth Palace about the way of life they most desired

This is the reality of everyday life

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام