line به انگلیسی
line1 /laɪn/ ●●● S1 W1 noun
a long thin mark on a piece of paper, the ground, or another surface
یک علامت نازک طولانی روی یک تکه کاغذ، زمین یا سطح دیگری
an imaginary line on the surface of the Earth, for example showing where one country or area of land stops and another begins
یک خط خیالی در سطح زمین، به عنوان مثال نشان می دهد که در آن یک کشور یا منطقه خشکی متوقف می شود و دیگری شروع می شود.
a row of people or things next to each other
ردیفی از افراد یا چیزها در کنار یکدیگر
a row of people, cars etc that are waiting one behind the other
یک ردیف از مردم، ماشین ها و غیره که پشت سر هم منتظرند
the direction or imaginary line along which something travels between two places
جهت یا خط خیالی که در طول آن چیزی بین دو مکان حرکت می کند
a line on the skin of someone’s face
خط روی پوست صورت کسی
a telephone wire or connection
سیم یا اتصال تلفن
a track that a train travels along
مسیری که قطار در آن حرکت می کند
the point at which one type of thing can be considered to be something else or at which it becomes a particular thing
نقطه ای که در آن یک نوع چیز را می توان چیز دیگری در نظر گرفت یا در آن به یک چیز خاص تبدیل می شود
the outer shape of something long or tall
شکل بیرونی چیزی بلند یا بلند
a line of written words, for example in a poem or a document
یک خط از کلمات نوشته شده، به عنوان مثال در یک شعر یا یک سند
words that someone has to learn and say as part of a play or performance
کلماتی که کسی باید یاد بگیرد و به عنوان بخشی از یک نمایش یا اجرا بگوید
an opinion or attitude, especially one that someone states publicly and that influences their actions
یک عقیده یا نگرش، به ویژه دیدگاهی که کسی به طور علنی بیان می کند و بر اعمال او تأثیر می گذارد
a particular way of doing something or of thinking about something
روشی خاص برای انجام کاری یا تفکر در مورد چیزی
a series of events that follow each other
مجموعه ای از رویدادها که به دنبال یکدیگر می آیند
the edge of an area that is controlled by an army, where soldiers stay and try to prevent their enemy from moving forward
لبه منطقه ای که توسط یک ارتش کنترل می شود، جایی که سربازان می مانند و سعی می کنند دشمن خود را از حرکت به جلو باز دارند
a series of levels of authority within an organization
مجموعه ای از سطوح اختیارات در یک سازمان
a piece of strong string, rope, or wire used for a particular purpose
یک تکه ریسمان، طناب یا سیم محکم که برای هدف خاصی استفاده می شود
a type of goods for sale in a shop
یک نوع کالا برای فروش در مغازه
your family, considered as the people you are related to who lived before you and the people who will live after you
خانواده شما، افرادی هستند که با آنها خویشاوند هستید و قبل از شما زندگی می کردند و افرادی که بعد از شما زندگی خواهند کرد
the type of work someone does
نوع کاری که کسی انجام می دهد
a company that provides transport for moving goods by sea, air, road etc
شرکتی که حمل و نقل کالا را از طریق دریا، هوا، جاده و غیره فراهم می کند
an amount of an illegal drug in powder form, arranged in a line so it can be breathed in through the nose
مقداری از یک داروی غیرقانونی به شکل پودر که در یک خط مرتب شده است تا بتوان آن را از طریق بینی تنفس کرد
line2 ●●○ verb
to sew a piece of material onto the inside or back of another piece to make it stronger or warmer
دوختن یک تکه از مواد به داخل یا پشت یک قطعه دیگر تا محکم تر یا گرم تر شود
to form a layer over the inner surface of something
برای تشکیل یک لایه روی سطح داخلی چیزی
to form rows along the sides of something
تشکیل ردیف هایی در کناره های چیزی
The goalkeeper just managed to stop the ball going over the line
There was a line of fir trees on either side of the road
No one can avoid lines and wrinkles as they get older
Opposition parties soon realized they would have to try a different line of attack
The cage should be lined with straw