فـهرســت خدمــــات ≡

meal به انگلیسی

From Longman Dictionary

meal /miːl/ ●●● S2 W2 noun

مناسبتی که در آن غذا می خورید، مثلاً صبحانه یا شام، یا غذایی که در آن مناسبت می خورید

دانه ای که برای تهیه آرد یا غذای حیوانی به صورت پودر خرد شده است

Example

Would you like to go out for a meal sometime, Emma

We usually have our main meal in the middle of the day

Having informed him that the evening meal was at eight, the proprietor took himself off, leaving Karelius with his thoughts

I usually have one meal a day with Mom and Dad

She began to cook the meal, briefly wondering how her own household was coping without her

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat