memory به انگلیسی

From Longman Dictionary

mem‧o‧ry /ˈmeməri/ ●●● S2 W1 noun (plural memories)

someone’s ability to remember things, places, experiences etc

توانایی کسی برای به خاطر سپردن چیزها، مکان ها، تجربیات و غیره

چیزی که از گذشته در مورد یک شخص، مکان یا تجربه به یاد می آورید

بخشی از کامپیوتر که در آن اطلاعات را می توان ذخیره کرد

مقدار فضایی که می توان برای ذخیره اطلاعات در رایانه استفاده کرد

Example

She has a terrible memory for names

She talked about her memories of the war

Personal computers now have much increased memory capacity

Both computers had a 28,800-baud fax modem, 16 megabytes of random-access memory and voice mail / speakerphone capabilities

16 megabytes of memory

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام