out به انگلیسی
From Longman Dictionary
out1 /aʊt/ ●●● S1 W1 adverb
from inside an object, container, building, or place
از داخل یک شی، ظرف، ساختمان یا مکان
not inside a building
داخل ساختمان نیست
away from your home, office etc, especially for a short time
دور از خانه، محل کار و غیره، به خصوص برای مدت کوتاهی
to or in a place that is not your home, in order to enjoy yourself
به یا در مکانی که خانه شما نیست، تا از خود لذت ببرید
in or to a place that is far away or difficult to get to
در یا به مکانی که راه دور یا دشوار است
used to say how far away something is
می گفت که چیزی چقدر دور است
used to say that something is given to many people
می گفت چیزی به افراد زیادی داده می شود
used to say that someone gets rid of something or makes it disappear
می گفت کسی از چیزی خلاص می شود یا آن را ناپدید می کند
a fire or light that is out is no longer burning or shining
آتش یا نوری که خاموش است دیگر نه می سوزد و نه می درخشد
if the sun, moon, or stars are out, they have appeared in the sky
اگر خورشید، ماه یا ستارگان بیرون باشند، در آسمان ظاهر شده اند
if the flowers on a plant are out, they have opened
اگر گل های گیاه بیرون باشند، باز شده اند
used to say that something is done carefully or completely
معمولاً می گفت که کاری با دقت یا کامل انجام می شود
not included in a team, group, competition etc
در یک تیم، گروه، رقابت و غیره گنجانده نشده است
used to say where something comes from or is taken from
برای گفتن اینکه چیزی از کجا می آید یا از کجا گرفته می شود
away from the main part or edge of something
دور از قسمت اصلی یا لبه چیزی
if a machine, piece of equipment etc is out, it is not working
اگر ماشین، قطعه ای از تجهیزات و غیره بیرون باشد، کار نمی کند
used to say that a product is available to be bought
قبلاً می گفت که یک محصول برای خرید در دسترس است
no longer in a particular state or situation
دیگر در یک وضعیت یا موقعیت خاص نیست
having left the institution where you were
موسسه ای که در آن بودید را ترک کردید
no longer fashionable
دیگر مد نیست
not conscious
آگاه نیست
used to say that there is none of something left because you have used it all, sold it all etc
می گفت هیچ چیزی باقی نمانده است زیرا شما از همه آن استفاده کرده اید، همه آن را فروخته اید و غیره
out2 ●●● S1 W2 preposition
from the inside to the outside of something – many teachers of British English consider it incorrect to use ‘out’ as a preposition
از درون به بیرون از چیزی – بسیاری از معلمان انگلیسی انگلیسی استفاده از “out” را به عنوان حرف اضافه نادرست می دانند.
out3 verb
to publicly say that someone is homosexual when that person would prefer to keep it secret
علناً گفتن اینکه یک نفر همجنس گرا است در حالی که آن شخص ترجیح می دهد آن را مخفی نگه دارد
to let the public know a fact about someone that they would prefer to keep secret
به اطلاع عموم مردم از واقعیتی در مورد کسی که ترجیح میدهند مخفی بماند
out4 noun
an excuse to avoid doing an activity or to avoid being blamed for something
بهانه ای برای اجتناب از انجام یک فعالیت یا برای جلوگیری از سرزنش شدن برای چیزی
an act of making a player in baseball lose the chance to score a point
عملی که باعث می شود بازیکن بیسبال شانس کسب امتیاز را از دست بدهد
Example
A lot of good music came out of the hippy culture in the 1960s
I crawled out cold, cramped, and feeling sick – to a world that seemed to have disappeared altogether
Karen looked out the window at the back yard
If your expenses are even one percent higher than your revenues, you are on your way out of business
Now you know all the ins and outs of cricket