price به انگلیسی

From Longman Dictionary

price1 /praɪs/ ●●● S1 W1 noun

مقدار پولی که باید برای چیزی بپردازید

چیزی ناخوشایند که برای موفقیت، آزاد بودن و غیره باید آن را متحمل شوید یا به دلیل یک اشتباه یا عمل بد رنج می برید

price2 ●●○ verb

برای تصمیم گیری در مورد قیمت چیزی که برای فروش است

قیمت گذاری روی کالاها برای نشان دادن قیمت آنها

برای مقایسه قیمت اشیا

Example

Hes never at home, but thats the price of success

The threat of a price war led to plunging shares for all the major players in the market

The invisible hand influences what prod-ucts will be produced and at what price

It was this that suggested that there had been pricing errors which lead to the suspension of the trusts

Porsche said its new 911 Carrera 4s would be very competitively priced

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام