room به انگلیسی

From Longman Dictionary

room1 /ruːm, rʊm/ ●●● S1 W1 noun 

قسمتی از داخل ساختمان که دیوارها، کف و سقف خاص خود را دارد

فضایی برای یک چیز، شخص یا فعالیت خاص

شانس انجام کاری، یا احتمال اینکه چیزی وجود داشته باشد یا می تواند اتفاق بیفتد

همه افراد در یک اتاق

room2 ●○○ verb [intransitive]

برای اجاره و زندگی در یک اتاق در جایی

Example

I went back to my room, trying to forget about my brother

So she stopped off at her floor and hurried along to her room

We can’t sit there, there’s not enough room

So grindingly horrible it could clear any room anywhere any time

Simone tagged along in his life, sometimes rooming with him

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام