sad به انگلیسی

From Longman Dictionary

sad /sæd/ ●●● S2 W3 adjective (comparative sadder, superlative saddest)

خوشحال نیستم، به خصوص به این دلیل که اتفاق ناخوشایندی رخ داده است

یک رویداد غم انگیز، موقعیت و غیره باعث می شود احساس ناراحتی کنید

خیلی بد یا غیر قابل قبول

یک فرد غمگین زندگی کسل کننده، ناراحت یا تنها دارد

خسته کننده یا سزاوار هیچ احترامی نیست

Example

You stayed home waiting for him to call? You are so sad

She felt sad as she waved goodbye

I don’t like movies with sad endings

Fairuz sang a sad song that made us all feel homesick

We missed our families and it was a sad time

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام