server به انگلیسی

From Longman Dictionary

server /ˈsɜːvə $ ˈsɜːrvər/ ●●○ noun

کامپیوتر اصلی در یک شبکه، که بقیه را کنترل می کند

یکی از کامپیوترهای موجود در شبکه که خدمات ویژه ای را ارائه می دهد

بازیکنی که برای شروع بازی در تنیس، والیبال و غیره به توپ ضربه می زند

یک قاشق مخصوص برای قرار دادن نوع خاصی از غذا در بشقاب

کسی که کارش آوردن غذای شما در رستوران است

Example

silver cake server

Thus printing would be controlled by a print server; a file server would control loading and saving files

There will be a three-slot workstation, a six-slot workstation or server and a nine-slot server

Our server told us about the day’s specials

The first illustration shows a request without an authorized password that is rejected by the server

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام