sit به انگلیسی

From Longman Dictionary

sit /sɪt/ ●●● S1 W1 verb (past tense and past participle sat /sæt/present participle sitting)

روی صندلی یا صندلی یا روی زمین قرار بگیرید، در حالی که نیمه بالایی بدنتان عمودی باشد و وزنتان روی باسنتان باشد

پس از ایستادن به حالت نشسته در جایی بنشینید

وادار کردن کسی بنشیند یا به او کمک کند بنشیند

قرار گرفتن در موقعیت یا شرایط خاص

ماندن در یک مکان برای مدت طولانی، به خصوص نشستن، انجام هیچ کار مفید یا مفیدی

عضویت در یک کمیته، مجلس یا گروه رسمی دیگر

برای انجام امور رسمی جلسه ای داشته باشند

قرار گرفتن یا قرار گرفتن در وضعیت استراحت، در حالی که انتهای دم بدن روی یک سطح قرار دارد

برای مراقبت از نوزاد یا کودک در حالی که والدینش بیرون هستند

برای انجام معاینه

جایی بنشینی تا بتوانی از تو نقاشی یا عکس بگیری

Example

Riker and I and Reacher and the gunner sat around the Huey and ate lunch

An grey-haired woman was sitting at the reception desk

The Court of Appeals sits in San Francisco

Jeff’s dog sat next to his chair as we talked

The cistern of the close-coupled design sits on top of the pan and is connected directly to it

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام