smash به انگلیسی

From Longman Dictionary

smash1 /smæʃ/ ●●○ verb

to break into pieces violently or noisily, or to make something do this by droppingthrowing, or hitting it

تکه تکه شدن شدید یا پر سر و صدا یا وادار کردن چیزی با انداختن، پرتاب کردن یا ضربه زدن به آن

برخورد شدید به یک شی یا سطح یا وادار کردن چیزی به این کار

برای نابود کردن چیزی مانند یک سیستم سیاسی یا سازمان جنایی

ضربه زدن به یک توپ بلند با یک حرکت رو به پایین قوی، در تنیس یا بازی های مشابه

smash2 noun

یک تصادف جدی جاده ای یا راه آهن – به ویژه در روزنامه ها استفاده می شود

یک فیلم، آهنگ و غیره جدید که بسیار موفق است

یک شوت سخت رو به پایین در تنیس یا بازی های مشابه

صدای بلند شکستن چیزی

No force of nature, nothing paradoxical or demonic, he had no drive for smashing through the masks of appearances

The vase fell and smashed into a million tiny pieces

Police authorities say they have smashed a sophisticated insurance fraud ring

Suddenly, there was a smash in the kitchen

Julia Roberts’ beauty didn’t stop Pretty Woman becoming a smash at the box office

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام