فـهرســت خدمــــات ≡

Solitary به انگلیسی

From Longman Dictionary

sol‧i‧ta‧ry1 /ˈsɒlətəri $ ˈsɑːləteri/ ●○○ adjective

برای تأکید بر اینکه فقط یکی از چیزی وجود دارد استفاده می شود

انجام کاری بدون هیچ کس دیگری با شما

گذراندن زمان زیادی به تنهایی، معمولاً به این دلیل که دوست دارید تنها باشید

solitary2 noun (plural solitaries)

سلول انفرادی

Example

I could see a solitary figure outlined against the horizon

There was one solitary hotel left standing after the earthquake

solitary light shone in the street

She pulls the Datsun over and enjoys her first solitary moment since her arrival

When he left the infirmary he was due to spend two weeks in solitary

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat