فـهرســت خدمــــات ≡

solve به انگلیسی

From Longman Dictionary

solve /sɒlv $ sɑːlv/ ●●● S2 W3 verb [transitive]

برای یافتن یا ارائه راهی برای مقابله با یک مشکل

برای یافتن پاسخ صحیح برای یک مسئله یا توضیح چیزی که درک آن دشوار است

Example

They thought money would solve all their problems

The role of the press is to sell newspapers, not to solve crime

These games encourage children’s ability to solve puzzles using their mathematical skills

The government is to launch a new building programme in an attempt to solve the housing crisis

There were a number of problems to be faced, but one by one he managed to solve them

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat