start به انگلیسی
From Longman Dictionary
start1 /stɑːt $ stɑːrt/ ●●● S1 W1 verb
to do something that you were not doing before, and continue doing it
کاری را انجام دهید که قبلاً انجام نمی دادید و به انجام آن ادامه دهید
to begin happening, or to make something begin happening
شروع به اتفاق افتادن، یا کاری کردن که چیزی شروع شود
to begin something in a particular way, or to begin in a particular way
شروع کردن چیزی به روشی خاص یا شروع کردن به روشی خاص
to make something begin to exist
برای اینکه چیزی شروع به وجود کند
to begin a new job, or to begin going to school, college etc
برای شروع یک شغل جدید، یا شروع به رفتن به مدرسه، دانشگاه و غیره
if you start a car or engine, or if it starts, it begins to work
اگر ماشین یا موتوری را روشن کنید، یا اگر روشن شود، شروع به کار می کند
to begin travelling or moving in a particular direction
برای شروع سفر یا حرکت در یک جهت خاص
to begin your life or profession in a particular way or place
برای شروع زندگی یا حرفه خود در یک راه یا مکان خاص
if a river, road, path etc starts somewhere, it begins in that place
اگر رودخانه، جاده، مسیر و غیره از جایی شروع شود، از همان مکان شروع می شود
if prices, amounts, or rates start at or from a particular number, that is the lowest number at which you can get or buy something
اگر قیمتها، مقادیر یا نرخها از یک عدد یا از یک عدد خاص شروع میشوند، این کمترین عددی است که میتوانید چیزی را از آن دریافت یا خریداری کنید.
to deliberately make something start happening, especially something bad
عمدا کاری کردن که اتفاقی بیفتد، به خصوص اتفاق بد
if a player starts in a game, or if someone starts them, they begin playing when the game begins, especially because they are one of the best players on the team
اگر بازیکنی در یک بازی شروع کند، یا اگر کسی آنها را شروع کند، با شروع بازی شروع به بازی می کنند، به خصوص به این دلیل که یکی از بهترین بازیکنان تیم هستند.
to move your body suddenly, especially because you are surprised or afraid
حرکت دادن ناگهانی بدن، به خصوص به دلیل تعجب یا ترس
start2 ●●● S1 W2 noun
the first part of an activity or event, or the point at which it begins to develop
بخش اول یک فعالیت یا رویداد، یا نقطه ای که در آن شروع به توسعه می کند
the first part of a particular period of time
قسمت اول یک دوره زمانی خاص
a sudden movement of your body, usually caused by fear or surprise
حرکت ناگهانی بدن شما که معمولاً ناشی از ترس یا تعجب است
the amount of time or distance by which one person is ahead of another, especially in a race or competition
مقدار زمان یا مسافتی که در آن یک نفر از دیگری جلوتر است، به خصوص در یک مسابقه یا مسابقه
the beginning of someone’s job, which they will develop in the future, especially a job that involves acting, writing, painting etc
شروع کار کسی که در آینده توسعه خواهد داد، به خصوص شغلی که شامل بازیگری، نویسندگی، نقاشی و غیره است.
a job that has just started, a business that has just been started, or someone who has just started a new job
شغلی که به تازگی شروع شده است، کسب و کاری که به تازگی شروع شده است یا شخصی که به تازگی کار جدیدی را شروع کرده است
a race or competition that someone has taken part in
مسابقه یا مسابقه ای که شخصی در آن شرکت کرده است
Example
The 1.85-mile track would be lined by five grandstands with a capacity for 150,000, and racing would start in 1995
The referee couldn’t start the game because there were fans on the field
We have decided to start with the basics
There are also no ligatures to confuse the start of the letter as there are in other letter positions
From that bad start, many little rotten apples grew