station به انگلیسی

From Longman Dictionary

sta‧tion1 /ˈsteɪʃən/ ●●● S1 W1 noun

مکانی که قطارها یا اتوبوس ها به طور مرتب توقف می کنند تا مسافران بتوانند سوار و پیاده شوند، کالاها را بارگیری کنند و غیره، یا ساختمان های چنین مکانی

ساختمان یا مکانی که مرکزی برای نوع خاصی از خدمات یا فعالیت است

سازمانی که پخش تلویزیونی یا رادیویی را انجام می دهد، یا ساختمانی که در آن انجام می شود

موقعیت شما در جامعه

جایی که کسی می ایستد یا می نشیند تا در صورت نیاز سریعاً کاری را انجام دهد

یک مزرعه بزرگ گوسفند یا گاو در استرالیا یا نیوزیلند

یک نهاد نظامی کوچک

station2 verb [transitive]

فرستادن یک نفر در ارتش به یک مکان خاص برای مدتی به عنوان بخشی از وظیفه نظامی خود

حرکت کردن به یک مکان خاص و ایستادن یا نشستن در آنجا، به ویژه برای اینکه بتوانید کاری را سریع انجام دهید یا کسی را وادار به انجام این کار کنید.

Example

I need to stop at the gas station on the way home

The technique would, however, decrease the efficiency of power stations between 10 and 30 percent, hence the price rise

They are usually placed in factories and offices, or in public places such as railway stations

The petrol station attendant told her to apply for more at the Kommandatur which turned out to be the old town hall

There were police officers stationed at every exit

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام