back به انگلیسی
From Longman Dictionary
back1 /bæk/ ●●● S1 W1 adverb
in, into, or to the place or position where someone or something was before
در، داخل، یا به مکان یا موقعیتی که قبلاً کسی یا چیزی در آنجا بوده است
in or into the condition or situation you were in before
در شرایط یا موقعیتی که قبلا در آن بودید یا در آن قرار بگیرید
in or to a place where you lived or worked before
در یا مکانی که قبلاً در آن زندگی یا کار کرده اید
in the opposite direction from the way you are facing
در جهت مخالف مسیری که روبه رو هستید
if you do something back, you do it as a reply or reaction to what someone has said or done
اگر کاری را انجام دهید، آن را به عنوان پاسخ یا واکنش به آنچه که کسی گفته یا انجام داده است انجام می دهید
if you give something, get something etc back, you return it to the person who first had it, or you have it returned to you
اگر چیزی را بدهید، چیزی و غیره را پس بگیرید، آن را به کسی که اولین بار آن را داشته است برمی گردانید یا به شما بازگردانده می شود.
in or towards a time in the past
در یا به سمت زمانی در گذشته
once again
یک بار دیگر
away from a surface, person, or thing
دور از یک سطح، شخص یا چیز
towards the beginning of a book, film, or computer document etc
در ابتدای یک کتاب، فیلم، یا سند کامپیوتری و غیره
back2 ●●● S1 W1 noun [countable]
the part of the body between the neck and legs, on the opposite side to the stomach and chest
قسمتی از بدن بین گردن و پاها، در طرف مقابل معده و سینه
the bones between your neck and the top of your legs
استخوان های بین گردن و بالای پاهای شما
the part of something that is furthest from the front
قسمتی از چیزی که از جلو دورتر است
the less important side or surface of something such as a piece of paper or card
طرف یا سطح کم اهمیت چیزی مانند یک تکه کاغذ یا کارت
the part of a seat that you lean against when you are sitting
قسمتی از صندلی که هنگام نشستن به آن تکیه می دهید
the last pages of a book or newspaper
آخرین صفحات یک کتاب یا روزنامه
a defending player in a sports team
بازیکن مدافع در یک تیم ورزشی
back3 ●●● S2 W3 verb
to support someone or something, especially by giving them money or using your influence
حمایت از کسی یا چیزی، به خصوص با دادن پول یا استفاده از نفوذ شما
to support an idea by providing facts, proof etc
برای حمایت از یک ایده با ارائه حقایق، اثبات و غیره
to move backwards, or make someone or something move backwards
به عقب حرکت کردن، یا وادار کردن کسی یا چیزی به سمت عقب حرکت کند
to put a material or substance onto the back of something, in order to protect it or make it stronger
گذاشتن ماده یا ماده ای بر پشت چیزی برای محافظت از آن یا قوی تر کردن آن
to be at the back of something or behind it
پشت یا پشت چیزی بودن
to play or sing the music that supports the main singer or musician
برای پخش یا خواندن موسیقی که از خواننده یا نوازنده اصلی پشتیبانی می کند
to risk money on whether a particular horse, dog, team etc wins something
ریسک کردن پول در مورد اینکه آیا یک اسب خاص، سگ، تیم و غیره چیزی برنده می شود یا خیر
back4 ●●● S2W3 adjective [only before noun]
at or in the back of something
در یا پشت چیزی
behind something, especially a building
پشت چیزی، مخصوصاً یک ساختمان
from the back
از پشت
a back vowel sound is made by lifting your tongue at the back of your mouth
صدای واکه پشتی با بلند کردن زبان در پشت دهان ایجاد می شود
Example
If a starfish loses a leg, it grows back
Some time during the afternoon they decided not to go back but to stay overnight
The autopsy report said Woldemariam was shot twice in the back
The plans for a new shopping mall are backed by the city council
It allows the vehicle to manoeuvre without tearing itself apart on the back axle