Tidy به انگلیسی

From Longman Dictionary

tidy1 /ˈtaɪdi/ ●●● adjective

یک اتاق، خانه، میز کار و غیره که مرتب است، با همه چیز در جای مناسب چیده شده است

کسی که مرتب است خانه، لباس و غیره خود را مرتب و تمیز نگه می دارد

tidy2 ●●○ (also tidy up) verb

تا یک مکان مرتب به نظر برسد

Example

They chatted to her over tea and biscuitstidied her house and did the odd spot of shopping

She self-consciously fiddled with her hairtidied up her clothes

The large mahogany writing desk was immaculately tidy

I want to leave the place nice and tidy before we go

Ellen’s room is always neat and tidy

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام