touch به انگلیسی

From Longman Dictionary

touch1 /tʌtʃ/ ●●● S2 W2 verb

گذاشتن دست، انگشت و غیره روی کسی یا چیزی

اگر دو چیز به هم برسند یا چیزی به چیز دیگر برسد، به همدیگر می رسند که فاصله ای بین آنها نباشد

تأثیر گذاشتن بر احساسات شخصی، به ویژه با ایجاد احساس همدردی یا غمگینی در آنها

تأثیر گذاشتن بر کسی یا چیزی، به ویژه با تغییر یا تأثیرگذاری بر او

استفاده کردن یا رسیدگی به چیزی

درگیر شدن یا برخورد با یک مشکل، موقعیت یا شخص خاص

برای رسیدن به مقدار یا سطح خاصی

ضربه زدن یا لگد زدن آرام به توپ – به ویژه در گزارش بازی های ورزشی استفاده می شود

اگر حالتی مانند لبخند صورت شما را لمس کند، چهره شما برای مدت کوتاهی آن حالت را دارد

در مورد موضوع، موقعیت یا مشکل خاصی بودن یا پرداختن به آن

اگر نور چیزی را لمس کند، به آن می تابد

touch2 ●●● S2 W2 noun

عمل قرار دادن دست، انگشت یا قسمت دیگری از بدن روی چیزی یا شخصی

حسی که با قرار دادن دست یا انگشتان روی آن، برای کشف احساس چیزی استفاده می کنید

جزئیات کوچکی که چیزی را بهبود می بخشد یا کامل می کند

روش خاصی برای انجام کاری، یا توانایی انجام آن به روشی خاص

احساس چیزی و تأثیری که روی پوست شما می گذارد

منطقه خارج از خطوطی که منطقه بازی را مشخص می کند

Example

If your house has been burgled, you shouldn’t touch anything until the police arrive

Her dress was so long that it was touching the ground

Unemployment remains an evil that touches the whole community

He remembered the touch of her fingers on his face

The ice caves add a nice touch to what could have been a typical roller coaster

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام